بگذار مستت کند انگور نابِ زندگی

تا به کجا کشد مرا مستی بی امان تو؟

/


به مطلب های آن وبلاگ منهدم شده نگاه میکردم، که نوشته ی سال گذشته و همین حوالی ام، بدجور توجهم را جلب کرد. نوشته بودم:


ماه گذشته را انگار درون یک خمره ى پر از شهد انگور زندگى کرده ام . همانقدر گرم , شفاف , ناب و مستى آور... روزهایى که در گرماى تن تابستانى شیرینش غوطه ورم سعى مى کنم کمتر به ترس کم شدن و یا تمام شدنش فکر کنم ... در عوض تا مى توانم ریه هایم را از آن جان مایه ى وجود پر مى کنم و نگه میدارم براى روزهاى نیامده. آن روزهایى که اگر سخت شد جان مایه اى باشد براى گذراندن تمام سختى ها ... تمام وجودم را از آن پر مى کنم تا وقتى مى گویم " اشکال نداره میگذره فقط یخورده صبر و تحمل میخواد " ایمان داشته باشم به تمام گذشتن ها و خوب گذشتن ها ... فقط باید پناهى یافت براى شادى ها و غم ها ... در بهترین و بدترین روزها ... فقط باید به این شهد ناب اجازه ى عبور داد ... تا که آرام آرام بلغزد میان چرخ دنده هاى سفت شده ى زندگى و پیچ و تاب بخورد میان پینه هاى سخت شده ى فکر ... باید اجازه داد آرام آرام بر قلب نفوذ کند و بنشیند بر آن و آرام جان گردد و به جاى طول و عرض , سطح و عمق وجود را طى کند ! سطح و عمقى را که من خوب مى فهمم , هم مقدار و هم معیارش را ...


اامروز، اتفاق افتاده است و همه چیز تمام شده...کم کم آن جان مایه ی ذخیره شده تمام میشود... صبر و تحمل تمام شد و امروز شبیه یک سر درد و منگیِ بعد از مستی است. گیج، مبهم، سر درگم...

و دلتنگ برای شهد ناب وجودت...


نویسنده : انگور ۳ لایک:)
مرد غربی
۱۱ مرداد ۱۵:۰۵
قلمتون ادبی،و زیباست
پاسخ :
ممنونم ازتون
Lady cyan ※※
۱۱ مرداد ۱۵:۱۲
^_________^
ای خدا
چه قدر قشنگ بود
ممنون انگور جان
پاسخ :
مرسی مرسی فیروزه ای جان
مرتضی زمانی
۱۱ مرداد ۱۵:۲۱
قشنگ و قابل تامل بود
پاسخ :
^____^
| پریســآتیـــس | (:
۱۱ مرداد ۱۶:۴۳
فقط باید پناهی یافت براے شادے و غم هـآ (:
پاسخ :
اره واقعا بانو جان . مهم همون پناه امنه
ree raa
۱۱ مرداد ۱۶:۵۵
چقدر حس میکنم خالی شدم، نمیدونم خالی منظورو میرسونه یا نه... ولی خالی شدم... :( و
پاسخ :
اونجوری که خودت مفهموم خالی شدنت رو میفهمی من متوجه نمیشم، حالا خوبه یا بد؟
هذیان سرا
۱۱ مرداد ۱۷:۳۵
چقدر زیبا!:)
قلمت عالیه عزیزجان:)
پاسخ :
متچکرررررررررررم :)
آبان دخت ...
۱۲ مرداد ۱۱:۵۷
خیلی قشنگ می نویسی جانم...

و اینکه..
امیدوارم دوباره به اون نهایت شیرینی برسی...درست مثل یه خواب آروم که باعث میشه گیجی و منگیِ مستی از سر آدم بپره...
پاسخ :
مرسی آبان دخت حان. 
آبان دخت بودن به نظر کلی مهربون بودنه ^_^.
منم امیدوارم
آبان دخت ...
۱۲ مرداد ۱۹:۱۹
عزیزم! این از نگاه مهربون خودته که اینطور تعبیر می کنی :)

شاد و موفق باشی عزیزجان :))
پاسخ :
مرسی تو هم همینطور مهربان جان
ree raa
۱۲ مرداد ۲۳:۳۸
بد،خیلی بد :)
پاسخ :
ببخشید :(
bahar ...
۱۳ مرداد ۲۰:۰۲
چه فلمی داری تو دخترجان
پاسخ :
قربون خود خودت بهاااری جان
ماهی نفس کش
۱۶ مرداد ۰۱:۱۷
سلام :)
بسی دلنشین مینویسین انگور عزیز ؛)
پاسخ :
سلااام . ممنونم ماهی جان
بای پولار
۱۹ مرداد ۲۳:۳۲
چقدر من هم این روزها از این شهد ناب لازم دارم...
پاسخ :
منم همینطور. خیلی زیاااد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان