بگذار مستت کند انگور نابِ زندگی

میم آخر مالکیت

/


من هرگز نخواستم از عشق افسانه ای بیافرینم،

باورکن

من می خواستم که با دوست داشتن زندگی کنم

کودکانه و ساده و روستایی

من از دوست داشتن فقط لحظه ها را می خواستم

آن لحظه ای که تو را بنام می نامیدم

من هرگز نمی خواستم از عشق برجی بیافرینم،

مه آلود و غمناک با پنجره های مسدود و تاریک*



من او را همان گونه که بود دوست داشتم، نمیخواستم او را تغییر بدهم! این نصف راه درستی بود که رفتم! اما نصفه ی راه خواستم که مال او باشم! اینگونه در زنجیر مالکیت رفتم و عاشقم میم آخر مالکیت شدم! من هیچ گاه آدم زنجیر و حد و حصار نبوده ام اما خواستم نامم در او ایمن باشد! در او و آغوشش و لب هایش! اما فراموش کردم که هر کس تنها در آغوش خود ایمن است و هیچ شرط بی حد و حسابی در قول ها و عهد های دیگران نیست! راه از آنجا اشتباه شد که خواستم تصاحب شوم و تصاحب کنم! فراموش کردم هیچ تنی مستعمره ی دیگران نیست!

هیچ کس به دیگری تعلق ندارد . فقط تو هستی برای تعلق به خودت . نه مال کسی میشوی و نه کسی مال تو میشود! تنمان، قلبمان، شور و شوقمان، احساسمان ... کالای حراجی نیست که به نام دیگری بزنیم . اگر این را بفهمیم نصف دیگر راه را رفته ایم! مگر نه اینکه هر کس ققط به خودش تعلق دارد؟ مگر درد ها و رنج هایمان سهم تنهایی هایمان نیست؟  مگر کوله بار بر دوشمان با کسی قسمت میشود؟ مگر هر کس تنها به انتهای این مسیر نمی رسد؟


*نادر ابراهیمی


نویسنده : انگور ۳ لایک:)
🍁 غزاله زند
۲۰ بهمن ۱۳:۳۱
چقدر قشنگ بود 😊
پاسخ :
ممنونم عزیز جان ^_^
آقاگل ‌‌
۲۰ بهمن ۱۳:۴۰
از کدوم کتاب نادر بود؟
.
یکی از ویژگی های ابراهیمی قلم خاص و جملات نابشه. حتی کتاب هایی که دوست نداشتم ازش رو باز دیدم که جملات قشنگ زیاد داره.

پاسخ :
نمیدونم کدوم کتابه...
من خودم خیلی طرفدار نادر ابراهیمی نیستم . یعنی یه کتاب بیشتر ازش نخوندم  . اصلا از یک عاشقانه ی آرامش خوشم نیومد. پر از جمله های قشنگ و استعاره های نابه ... اما خب من دوست ندارم کل کتاب همین حالت باشه... اما هرکدومش رو جدا بخونی فوق العاده اس
بای پولار
۲۰ بهمن ۱۶:۱۱
چقدر خوب می نویسی. اونقدر که تنه به تنه ی نوشته های نادر ابراهیمی می زنه...

حیفم می آد که نتونستم پخش زنده ی این متن خوندن های خوبت رو ازت بخوام!
پاسخ :
ای بابا اینجور که میگی من خجالت میکشم...

پخش زنده :)))
میم _
۲۰ بهمن ۱۷:۳۲
واقعا که همه باید این رو یاد بگیرن :)
پاسخ :
یادگرفتن خیلی سختیه بعد از اجبار ... باید به موقع متوجهش شد واقعا
حامد عبدالهی
۲۲ بهمن ۱۰:۳۷
نصفه اول راهو رفتم، توی نصفه دوم راه موندم. چون میخواستم کسی من رو مال خودش بدونه و من کسی رو مال خودم. تقاضای زیادی نیست اگر واقعا انسان باشیم. اگر قراره با هم باشیم، اگر قرار به عشقه، پس قائدتا باید اطمینانی هم این وسط باشه! اما به آدمای این دوره زمونه هیچ اطمینانی نیست...متاسفانه
کسانی که میگن عشق تملک نیست، یه روزی روزگاری خودشون یه عشق واقعی رو نادیده گرفتن و یه دل رو شکستن. بیشترشون این حرفو واسه تبرئه خودشون میزنن. این حرف درسته اما نه واسه این افراد...!
پاسخ :
تقاضای زیادیه اتفاقا! اطمینان معنی مالکیت نمیده واقعا. .. من میگم عشق تملک نیست و امیدوارم دل کسی رو توی زندگیم نشکسته باشم. اما عشق به زنجیر کشنده رو دوست ندارم. من مدتی دوست داشتن زیادی رو تجربه کردم. توی اون روند بدون اذیت شدن خیلی چیزها رو در خودم عوض کردم! برای زیادتر و زیادتر دوست داشتن و همین قضیه ی مالکیت! اما وقتی از اون دوست داستن رهایی پیدا کردم دیدم چقدر با خود اصلیم تفاوت پیدا کردم . چقدر اون دوست داشتن موجودیت من رو تحت تاثیر قرار داده و من اصلا از وابستگی خوشم نمیتد! همیشه ادم ها یه روزی تنها میشن و این خیلی مهمه که خودشون رو کامل داشته باشن! مه مالک باشن و نه مملوک
حامد عبدالهی
۲۵ بهمن ۱۱:۵۵
بله. قبول دارم. انسان مالک خودشم نیست
اما منظور حرف من چیز دیگه ای بود. منظور کسایی بودن که اطمینانی بهشون نیست. به موندنشون. به بودنشون! الحق که همه یه روزی میرن. ولی بهتره آدم اونقدر قابل اطمینان باشه که یه نفر بتونه برای طی کردن مسیر زندگیش، روش حساب کنه! نه اینکه امروز دلبسته من باشه و فردا دلبسته یکی دیگه. به نظرم این دلها مریضن! یه عاشق؛ بخصوص یه عاشق واقعی، هر اتفاقی هم بیفته، نمیتونه از معشوق دل بکنه! امروزه خیلی از دلها عاشق نیستن و افتادن دنبال این جمله که "عشق تملک نیست، تعلقه" و همینو دلیل کردن واسه داشتن حق انتخابهای زیادتر و زیادتر. به این اما میگن تنوع طلبی و خیلی بده! همین که امروز من دلشو زدم، میره سراغ دیگری! 
منظورم این آدما بود
پاسخ :
دقیقاااا الان متوجه منظورتون شدم و خیلی خیلی موافقم!!!! واقعا یه سری ادم ها هستن که هر ماه با یه نفرن و یا در حالت بهتر هر سالشون رو به اسم یکی میزنن!!! واقعا خیلی موافقم باهاتون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان