تا بدانم که تو غمخوار منی*
از کی این مشکل را دارید؟... بدن درد هم دارید؟... احساس سرگیجه و تهوع میکنید؟...عطسه و آبریزش بینی چطور؟... در این قسمت از بدن هم درد دارید؟... از ۱ تا ۱۰ چه شماره ای به دردتان میدهید؟...
این ها سوالاتی هست که همه ی ما در مطب دکتر با آن ها مواجه شده ایم!
احساس خستگی می کنید؟...غذا چه خورده اید؟...کم خوابی ندارید؟...چه داروهایی مصرف می کنید؟...استرس دارید؟...الان با فشار دست من درد کمتر میشود یا بیشتر؟
زیاد از این سوال ها شنیده ایم! خیلی زیاد! در سال شاید چندین بار! خیلی از وقت ها هم خودمان این سوال ها را از خودمان پرسیده ایم! همیشه مدتی را برای طول درمان به ما گفته اند! سه روز...؟ یک هفته؟... ده روز؟...یک ماه؟...
اما سوال مهم تری را پزشک هیچ وقت نمیپرسد!
غم خوار داری؟... کسی را داری که برایش ناز کنی؟...کسی هست ناله هایت را گوش کند؟...کسی شب ها تا صبح بالای سرت مینشیند تا دستمال خنک بر روی پیشانی ات بگذارد؟...کسی می گوید دردت به جانم؟...کسی هست که وقت زیادی را بگذارد تا بهترین سوپ دنیا را برایت درست کند؟...
پزشک هیچ وقت این سوال ها را نمی پرسد! نمی پرسد که غم خوار داری یا نه! تنهایی یا نه! اما این چیز ها عجیب در طول دوران نقاهت تاثیر دارد! از هر دارویی می تواند و موثر تر باشد و نبودشان از هر بیماری ای بدتر!
به طرز شگفت آوری که می تواند نبودشان طول درمان را از سه روز به یک هفته! از یک هفته به ده روز! و از ده روز به ماه! و از ماه به هیچ وقت بکشاند!!!
غم خوار داری...؟
*مولانا