جنگ، زنانگی و فمنیستی
کتابی درباره ی جنگیدن زنان در جنگ جهانی دوم میخوانم. کتاب روایتهای پراکنده ای از درد، رنج، شجاعت، وطن، دلتنگی، عشق و صد البته زنانگیست. روایت زنانی که حتی در جنگ هم به دنبال چیزی بودند که اسمش را طبیعت زنانه گذاشتهاند. در آرزوی کفشهای پاشنهدار و پیراهنهای بلند تابستانه، در آرزوی خواندن و رقصیدن، در آرزوی زیبا بودن، در جستو جوی کاری که آنها را به یاد خودشان بیاندازد، کارهایی مثل بافتن، دوختن، خلق کردن.
بشنوید: کاتیوشا_ آهنگ معروف فلکلور روسی در جنگ جهانی دوم. این آهنگ عشق دختری را روایت میکند که برای معشوقه اش در جنگ نامه مینویسد. بیان میشود که اسم سلاح مرگبار روسی از این آهنگ برداشته شده است:
تو رو به خدا کول نباشید!
حزن و بغض و غرور
قرار بود بیام حس و حال خوبم رو از کنکور ارشد باهاتون به اشتراک بذارم . کاری که معمولا کمتر به صورت شخصی انجام میدم . قرار بود بیام بگم که بعضی وقت ها باید به خودت ثابت کنی که می تونی یه چیزی رو توی دور دست بخوای. بپری حتی اگه دیر و بگیریش و ته دلت احساس غرور و شعف کنی!
اما حال امروز با غرور و شعف فرق داشت! پر از غم و بغض و خشم بود! خشم زیاد! بغض و استرس بی اندازه! پر از تشویش!
اما تهش باز هم به غرور رسیدم. غرور و شعف! غرور برای دیدن پست هایی از آقا گل و غزالیات و مترسک... و شعف برای داشتن همچین دوستانی.
میخواستم چیزی بنویسم برای این حال پر از حزن و بغض و غرور! اما فکر کردم حالا که تمام ما با عقاید و دین و شهر های متفاوت در یک واحد عظیم و سربلندی به اسم میهن اشتراک داریم و حتما در این بغض و حزن و خشم مشترک هستیم، پیشنهاد کنم این پست ها را بخوانید و مثل من به غرور و شعف برسید...
غرور برای همچین سربازان میهن پرستی و شعف برای همچین دوستانی...
تیر آخر...
اگر یکی نشویم، یکی یکی خواهیم مرد...
این روزها بین بیمارستان و بی حوصلگی و ستاد و تبلیغات و صحبت کردن با شهروندان گذشت؛ امروز انتخابات است اما نقطه ی پایان نیست؛ شروع است، شروع! به خاطر خودتان، به خاطر فرزندانتان، به خاطر شهروندبودنتان، به خاطر حق و حقوق تان،... و در نهایت به خاطر فردا ها رای دهید که اگر یکی نشویم، یکی یکی خواهیم مرد...
بوی سیب نا خوش
امروز روز بزرگداشت قربانیان سلاح های شیمیایی بود...
صدام از بمب ها و سلاح هایی استفاده میکرد که بوی "خوش" سیب میدادند... اسفند سال گذشته در سالروز بمباران شیمیایی حلبچه جوانان با سیب های زرد و سرخ و آشنا به بوی " حالا نا خوش شده" به میان مردم رفتند با یک جمله رویش:
" بیایید با سیب ها آشتی کنیم"
یعنی میشه یه روزی بیاد بدون جنگ؟ برون اینکه کسی نه با بوی ناخوش بیدار بشه و نه با این بوها به خواب ابدی فرو بره...
بشنوید آهنگ قدیمی و همیشه دوست داشتنی تصور کن
از جان لنون
68 روز...
آی آدم ها
که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر...
...دارد میسپارد جان!
#saveArash
دانشجو آسوده بخواب ...
شهید بهشتی گفته:" دانشجو موذنی است که اگر خواب بماند نماز امت قضا میشود"
بعله! به این شکل که ما حقیقتا کلا دانشجویان به خواب رفته ای هستیم و بعضی هامون بدتر خودمون رو به خواب زدیم و از همه ی اینا هم بدتر که گه گداری که یه دانشجویی خیلی از خواب بیدار میشه مشایعتش می کنن به خواب ابدی!
این وسط امت هم خواب تر از دانشجوها! غذاشون قضا میشه خوابن! حقشون قضا میشه خوابن! دینشون قضا میشه خوابن! آرمانشون قضا میشه خوابن!
همه خسته نشدین از این همه خوابیدن؟
به روایت کوبانی و زنانگی و آزادگی
دیروز یکم نوامبر بود. روز مقاومت کوبانی!
روز زنان کوبانی! روزی که بدون شک تحولیست در معنای کم رنگ شده ی هویتی زنان. معنای جدیدی است برای شکستن مطلق گرایی زیبایی بی همتای زنان و قدرت بی مانند مردان . نه فمنیستی است و نه مردستیز! که در این تحول نه " ایسم" ی در کار است و نه "ستیز" ی . تنها و تنها تحقق اسطوره ای واقعیت زنان است در جهان امروزی... . در تاریخ هر از چندگاهی افسانه و اسطوره ی زنانگی تحققی واقعی پبدا می کند و باز خاموش میشود. در تاریخ و مذهب نمادهایی ظاهر میشوند تبدیل به اسطوره میشوند اما در حرکت جمعی در جوامع پیرو ابتر می مانند . خواه نماد های ملی باشند یا مذهبی ! خواه زنان در جنگ های جهانی باشند، خواه مادران در هشت سال دفاع مقدس! خواه مریم باشد در مسیحیت و خواه زینب در اسلام! فقط تعداد کمی همراه حرکت عظیم میشوند و بی نظیر بوتو میشوند! تعداد کمی تاچر میشوند ! و اکثر زنان از یک حرکت جمعی باز می مانند و در این نظام سرمایه داری حل میشوند و در این دنیای مصرف کنندگی رو به سمت کالا شدن میروند!
در این دنیا است که کوبانی قد علم می کند! در این زمان است که زنانگی مفهموم کم رنگ شده ی خود را باز میشناسد ! در اینجاست که مرز از بین میرود و همه انسان میشوند ! همه دفاع می شوند و همه پیروز...
دیروز, روز مقاومت کوبانی بود... روز پایداری در تحول مرزهای واقعیت ها و اسطوره ها...
آیا این زنان از تمامی اسطوره های زیبایی دنیا زیبا تر نیستند؟
*شعر از نزار قبانی
حسین وارث آدم
ما داستان کربلا را از روز تاسوعا می دانیم و عصر عاشورا ختمش می کنیم , بعد دیگر نمی دانیم چه شد ! همین طور هستیم تا اربعین و بعد سال دیگر باز همین طور و سال دیگر و سال دیگر باز همین طور . داستان کربلا نه از تاسوعا و یا محرم شروع می شود و نه به عصر عاشورا یا اربعین تمام می شود . این است که از دوطرف قیچی اش کردیم , و آن را از معنی انداختیم .
بخشی از کتاب حسین وارث آدم_دکتر شریعتی
*حالا که سوم امام هم گذشته بیاین قیچیش نکنیم و درگیر این عزاداری های اکثرا بی معنی شده نشیم . این واقعه جدای بحث مذهب از لحاظ اسطوره ای بسیار قابل فکره . راجع بهش بخونید و کتاب خوبی رو اگه میشناسید معرفی کنید...
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۳ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۶ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۳ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۵ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۳ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۴ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۵ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۳ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
-
دی ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
آذر ۱۳۹۵ ( ۸ )
-
آبان ۱۳۹۵ ( ۷ )
-
مهر ۱۳۹۵ ( ۴ )
-
شهریور ۱۳۹۵ ( ۴ )
-
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۱ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۵ )
-
خرداد ۱۳۹۵ ( ۲۰ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۹ )
-
فروردين ۱۳۹۵ ( ۸ )