بگذار مستت کند انگور نابِ زندگی

باز من دیوانه ام، مستم...*

/

الان ساعت ۲:۴۰ دقیقه است که می نویسم و احتمالا فردا پستش می کنم!... آخه آدم که نباید بعد از ساعت۲ چیزی بنویسه!... اصلا بعد ار ساعت ۲ نباید بیدار باشه! ساعت ۲ که بشه، دل هوایی میشه! توی تخت خواب غریبی می کنه و ساز مخالف کوک می کنه با عقل. عقل بعد ساعت ۲ کم کم از دست میره، دل مجال پیدا می کنه، توهم میشه، خیال میشه! خاطره میشه و خنجر میشه به تنهایی آدم!

ساعت از ۲ که بگذره، آدم بلند بلند میخنده، میرقصه و چشماش برق میزنه!می چرخه با خاطره ها!صداها بلندتر میشه، خنده ها تبدیل به ققهقه میشه! قلب شفاف میشه، پاهات از رو زمین بلند میشه، میخوای پرواز کنی به آسمون! انگار همه ی رفته ها هیچ وقت نرفتن! هیجانشو حس می کنی؟ هیجان این که دارم میگم رو حس می کنی؟ این هیجان بعد از ساعت ۲ رو؟ حس می کنی هیجان رو؟ ببین! ببین! هیچ کس نرفته! هیچ آغوشی خالی نیست! نوازش هاشو حس می کنی؟ بو... بوی مست کننده ی جا افتاده توی گرمای شب خرداد رو حس می کنی؟چطور نمیشنوی صدای آشنا رو؟مگه میشه باز هیجان زده نشی؟ مث تموم لحظه های دیداره! میخونی: باز من دیوانه ام مستم! میلرزد دلم، دستم...!حس می کنی اون لرزش دل و دست رو؟ حس می کنی ؟ته دلت خالی میشه باز! تو هم داری پرواز می کنی،نه؟! ببین هیچ کس نرفته!!!بالاتر...بالاتر...قهقهه...قهقهه...خاطره...خاطره

میخوری به سقف...

به خودت که میای میبینی نه پروازی هست... نه بویی... نه صدای آشنایی... ببین! همه رفتن و فقط توی تاریکی ولو شدی روی تخت و اشکه که امونت نمیده!

غرق میشی... غرق میشی...

حالا تازه ۲ و ۴۱ دقیقه است!!!

خدا به خیر کنه تا سحر...

باز من دیوانه ام ، مستم...


*اخوان ثالث
نویسنده : انگور ۴ لایک:)
ree raa
۱۷ خرداد ۱۳:۴۵
اگه دیشب همین موقع اینو پست میکردی ،من بودم و میخوندم و احتمالا از ترس اینهمه مشابهت حسی سکته میکردم !!!! دیشب همین ساعت همین حس !
پاسخ :
من همین الانشم دارم سکته میکنم!
دلقــ ــک
۱۷ خرداد ۱۴:۰۸
همیشه آخر شبا تموم خاطرات هجوم میارن سمتت ... ترجیح میدم هچ وقت شبا بیدار نمونم چون منم خواه ناخواه این دیوونگی میاد سراغم ...
پاسخ :
اصلا یه چیز همه گیریه!

آقاگل ‌‌‌‌
۱۷ خرداد ۱۴:۲۹
یاد این متن افتادم وقتی صحبت از ساعت دو نیم شب شد:

یه ضرب المثل قدیمی هست که میگه هیچ اتفاق خوبی بعد از ساعت دو شب نمیفته،وقتی ساعت به دو نزدیک شد فقط باید خوابید !
من حدس می زنم بعد از ساعت دو شب یه هورمونی در بدن ترشح میشه که من اسمش رو گذاشتم هورمون اصل کاری،وظیفش هم اینه که بهت جیگر میده تا دیوونه بازی در بیاری،یه جورایی رهات می کنه!
اون وقت می تونی بعد از چند سال به کسی بگی دوست دارم،یا اینکه بگی دلم واست تنگ شده،کاری که هیچ وقت نمی تونی ساعت هفت صبح انجام بدی !
واسه همین تلاش کردم شب ها قبل ساعت دو بخوابم تا درگیر این هورمون اصله کاریه نشم.
اما مگه زندگی بدون کارهای خارق العاده جذاب میشه ؟!


  'آنتارکتیکا،هشتاد و درجه جنویی'

پاسخ :
آخ آخ از این هورمون
ممنون آقا گل
b lue
۱۷ خرداد ۱۶:۱۳
دو به بعد رو هم دوست دارم هم دوست ندارم :)

+من هم مثل آقای آقاگل یاد این متن از آنتارکتیکا افتادم :))
پاسخ :
من هم ، هم دویت دارم، هم دوست ندارم!
من نخونده بودمش . دوستش داشتم ^_^
طاها میرویسی
۱۷ خرداد ۱۹:۲۸
جنزده شدی :O
پاسخ :
جنزده کدومه . ما خودمون جنیم :))
bahar ...
۱۸ خرداد ۱۶:۲۲
چ ترسناک
پاسخ :
آره خیلی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان