حزن و بغض و غرور
قرار بود بیام حس و حال خوبم رو از کنکور ارشد باهاتون به اشتراک بذارم . کاری که معمولا کمتر به صورت شخصی انجام میدم . قرار بود بیام بگم که بعضی وقت ها باید به خودت ثابت کنی که می تونی یه چیزی رو توی دور دست بخوای. بپری حتی اگه دیر و بگیریش و ته دلت احساس غرور و شعف کنی!
اما حال امروز با غرور و شعف فرق داشت! پر از غم و بغض و خشم بود! خشم زیاد! بغض و استرس بی اندازه! پر از تشویش!
اما تهش باز هم به غرور رسیدم. غرور و شعف! غرور برای دیدن پست هایی از آقا گل و غزالیات و مترسک... و شعف برای داشتن همچین دوستانی.
میخواستم چیزی بنویسم برای این حال پر از حزن و بغض و غرور! اما فکر کردم حالا که تمام ما با عقاید و دین و شهر های متفاوت در یک واحد عظیم و سربلندی به اسم میهن اشتراک داریم و حتما در این بغض و حزن و خشم مشترک هستیم، پیشنهاد کنم این پست ها را بخوانید و مثل من به غرور و شعف برسید...
غرور برای همچین سربازان میهن پرستی و شعف برای همچین دوستانی...