بگذار مستت کند انگور نابِ زندگی

بر دربان تو آیم...*

/


بر دربان تو آیم،ندهد راه و براند

خبرش نیست که پنهان،چه تماشای تو دارم*

به خیلى چیزها اعتقادى ندارم مثلا یکیش همین امامزاده ها ! تعریفم هم از مقدس و نا مقدس عموما با دیگران متفاوت است! 

اما همیشه فکر مى کنم دل که گرفت باید برود بشیند توى حیاط امامزاده صالح!  انگار بى زمان است و بى مکان . نه هیچ کس از اشک هایش خجالت مى کشد نه کسى اشک هایت را عجیب مى بیند ! انگار همه چیز خالى است از هر چیزى! و انگار پر باشد ازهیچ و همه چیز! 

دل که گرفت باید از بازار تجریش گذر کرد و پناه برد به آن حجم فیروزه ای روشن! غرق شد در بی زمان و بی مکان خودش و آدم ها! آدم هایی که با اعتقادشان پناه می آورند و من حسادت می کنم به اعتقاد شفاف آدم ها! دل اگر خیلی گرفته باشد ، اگر حاجت داشته باشد باید خدا را قسم داد به اعتقاد همین آدم ها! همین بنده ها ! و مخصوصا آن هایی که شیشه ای ترند و نور خدا عبور می کند از آن ها و می تابد به تو ! باید خدا را همین میان قسم داد !میان این نمک و لقمه های نون و خرما!

دل که گرفت باید رفت امامزاده صالح نشست و مردم را نگاه کرد!


*مولانا
نویسنده : انگور ۳ لایک:)
bahar ...
۱۲ خرداد ۲۲:۵۳
(((((: کاش ماهم امازاده صالح داشتیم ... چرا اعتقادندارین به امام زاده
پاسخ :
اعتقاد داشتن به یه بنا رو نمیفهمم متاسفانه
جواد نوری
۱۲ خرداد ۲۲:۵۳
خیلی قشنگ بود
ذهن زیبایی دارین
پاسخ :
ممنووونم
البته با جواب اون یکی کامنت کاملا حق میدم بهتون نظرتون رو عوض کنین :))
جواد نوری
۱۲ خرداد ۲۲:۵۴
البته بایستی به امامزاده ها با این دید که واسطه ی خیر الهی هستن یه تغییر دید داشته باشین :) با احترام
پاسخ :
امیدوارم با چیزی که میگم یه وقت بی احترامی نکرده باشم به اعتقادتون . همونطوری که گفتم منم دلم میخواست به چیزی خیلی معتقد باشم . صرفا نظر منه که امام زاده ها واسطه ی خیر نیستن . من واقعا به امرژی ای که این مکان ها هست اعتقاد دارم . مگه میشه این همه مردم با همه ی هست و نیستشون و خلوص و درماندگیشون برن یه جا و اون مکان به واسطه ی آدم ها این همه انرژی و حال رو نگیره . اما واسطه ی خیر نه! جلوی امام زاده صالح کلی بچه های کوچیک هست که تو سرما و گرما کار می کنن، چرا بهشون خیری نمیرسه پس؟ ما آدما باید واسطه ی خیر باشیم
ree raa
۱۳ خرداد ۱۰:۳۵
موافقم باهات و چقدر حسمون یکیه... 
حالم که بد میشه امام زاده صالح و حال و هواش مثه یه هوای خنکه. راستش اولش برام عجیب بود. چطور اینقدر راحت اشکاشونو رها میکنن اما بعد کم کم واسه خودم یه جایی شد که اشکات عجیب نیست، میری و بی نگاها متعجب خالی میشی. با کلی ادمی که با اعتقاداشون کشیده شدن اونجا و هرکی با زبون خودش خداشو داره...
پاسخ :
من حتی بعضی وقتا پیش خودم میگم به چی اینجا انقدر اعتقاد دارین؟؟؟ اما بعدش فک می کنم اعتقاد داشتن به یه همچین چیزی خیلی خوبه ، سنگ صبور میشه! خوش به حال اونا که چیزیو پیدا کردن برای اعتقاد داشتن! 
اونجا واقعا هر کی با زبون خودش خداشو داره
دختریم ...
۱۳ خرداد ۱۲:۳۵
منم زیاد به امام زاده ها اعتقاد ندارم باید رفت و مردم رو دید ...
پاسخ :
اره دقیقا
مِستر چل تیکه
۱۳ خرداد ۱۵:۱۲
اگه بگم اعتقاد ندارم منو تحتِ پیگرد قرار نمیدن :/؟؟؟
پاسخ :
فک نکنم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان