بگذار مستت کند انگور نابِ زندگی

تو مخی

/

همیشه برای انجام دادن کاری واسه من اینطور بوده که" بره تو مخم"!!!

یعنی من کلا زندگیم رو با "تو مخی هام" گذروندم! به خوب و بدش کار ندارم! بخشیش خوبه و بخشیش بد! اما اصل، تو مخی بوده!

مثلا تو مخم رفت که فلان مهندسی رو بخونم و دبیرستان رشته ریاضی رو انتخاب کردم! تو مخم رفت و سعی کردم فوتبال بازی کنم! بعد از مصدومیت تو مخی ورزشیم خودش رو به شکل آنالیز و ورزشی نویسی کشوند! یه بار تو مخی هنری و هیجان منو برد سمت گرافیتی کشیدن و جز بهترین و متفاوت ترین لحظه هام شد! بعد خودش رو به شکل تیاتر درآورد... بعد شکل عروسک سازی و عروسک گردانی... شکل خیاطی و ... .              


چند روز پیش فک میکردم واقعا من تو مخی های زیادی داشتم و دارم و خواهم داشت... اما تو مخی این هم   همیشه همراهم بوده که چرا اونقدری ادامه پیدا نمی کنن که برای همیشه داشته باشمشون و همیشه جواب میگیرم که دنیا پر از تو مخی های جذابی به اسم تجربه اس که زندگی کوتاه ما برای بخش عظیمیش کفاف نمیده...

اما وای که چقدر حس های جذاب و نابی رو بهمون اضافه می کنه این تو مخی های دنبال شده...

هوای تو مخی هاتون رو داشته باشید...

نویسنده : انگور ۲ لایک:)
حامد عبدالهی
۱۶ مرداد ۱۷:۴۳
سلام
با احترام، دنبال شدید و لینک...
پاسخ :
منم دنبالتون کردم ^_^
سیّد محمّد جعاوله
۱۶ مرداد ۱۸:۳۷
تو مخی خوبی بود
ممنون.
پاسخ :
^_^
آقاگل ‌‌‌‌
۱۶ مرداد ۱۸:۴۵
اصلا یکی از اصلی ترین قدم ها برای رسیدن به هدف این تو مخ بودنه است!
طبق همون اصل هرچیز که در جستن انی آنی! مولوی :)
پاسخ :
من تو مخی هام زیاده متاسفانه . در جستن خیلی چیزاااام
ساکن طبقه 40
۱۶ مرداد ۲۱:۰۲
این تو مخی های متنوع خوبن ، فقط گاهی تمرکز آدم رو می ریزن بهم اگه زیاد بشن ... و این برای من خوب نیست...
پاسخ :
با هم باشن که خیلی کلافه کننده اس . خوشبختانه اینا تو برهه های مختلفی پیش اووومده
ree raa
۱۷ مرداد ۱۰:۵۸
تو مخی های منم زیاد بوده خیلی. 
واسه همین شدم یه همه کاره ی هیچ کاره :)) یعنی خیلی چیزا رو انجام دادم ولی تو هیچ کدوم حرفه ای نشدم، گاهی دوست داشتنیه ، گاهی از این شاخه به اون شاخه پریدن بوده واسم...
ولی هرچی که بود تو اون زمان حالمو خیلی خوب کردن... الان یکی از تو مخی هام سفالگریه :))
پاسخ :
وااااای سفالگری خیلی خووووووب و هیجان انگیزه ^_^
بای پولار
۱۹ مرداد ۲۳:۳۴
اگر راضی هستی از این وضعیت خیلی خوبه. چون یه عالمه تجربه ی جدید پیدا می کنی. ولی خب برای یعضیا تبدیل میشه به کلی حسرت. به کلی مسیر تا ته نرفته و نافرجامی...
پاسخ :
قبلا ناراضی بودم . میگفتم چرا یه چیزیو تا ته تهش نمیرم . بعد فکرمو عوض کرد . یه معنای تازه برای زندگی پیدا کردم .تجربن و تجربه و تجربه... . اینطوری واقعا ازش لذت میبرم. امیدوارم کسی یه طوری وعنیش رو تعریف کنه که توش حسرت نگنجه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان