آماده به فرار
پنجشنبه مهر ۱ ۱۳۹۵، ۱۳:۵۹
/
چند سال پیش بود که من حال برزخی خودمو بردم پیشش...
گفت : فرار کن! همه چیو جمع کن و فرار کن!
گفتم: از چی ؟ از کی؟ از خودم؟ اصلا مقصد فرار کردن کجاست؟
یخورده فک کرد و گفت: فرار کن و بیا بغل من!
گفتم: فرار کردن بلد نیستم!
گفت: اولش سخته ! بعدش راحت میشه... تا حالا تنها رفتی سینما؟؟
گفتم: تنها؟؟ من تنهایی هیچ جا نمیرم...
گفت: آدم برای فرار کردن اول باید یاد بگیره تنهایی بره سینما... هر وقت اینکارو کردی، دیگه می تونی تا هر جا که خواستی فرار کنی...اولش سخته! بعدش راحت میشه...
نویسنده : انگور