بگذار مستت کند انگور نابِ زندگی

حزن و بغض و غرور

/

قرار بود بیام حس و حال خوبم رو از کنکور ارشد باهاتون به اشتراک بذارم . کاری که معمولا کمتر به صورت شخصی انجام میدم . قرار بود بیام بگم که بعضی وقت ها باید به خودت ثابت کنی که می تونی یه چیزی رو توی دور دست بخوای. بپری حتی اگه دیر و بگیریش و ته دلت احساس غرور و شعف کنی!

اما حال امروز با غرور و شعف فرق داشت! پر از غم و بغض و خشم بود! خشم زیاد! بغض و استرس بی اندازه! پر از تشویش!

اما تهش باز هم به غرور رسیدم. غرور و شعف! غرور برای دیدن پست هایی از آقا گل و غزالیات و مترسک... و شعف برای داشتن همچین دوستانی.

میخواستم چیزی بنویسم برای این حال پر از حزن و بغض و غرور! اما فکر کردم حالا که تمام ما با عقاید و دین و شهر های متفاوت در یک واحد عظیم و سربلندی به اسم میهن اشتراک داریم و حتما در این بغض و حزن و خشم مشترک هستیم، پیشنهاد کنم این پست ها را بخوانید و مثل من به غرور و شعف برسید...

غرور برای همچین سربازان میهن پرستی و شعف برای همچین دوستانی...

نویسنده : انگور ۵ لایک:)
🍁 غزاله زند
۱۷ خرداد ۲۱:۳۹
این سرزمین که داریم مشترک با هم ازش استفاده میکنیم،توش بزرگ شدیم و... ماله ماست :)  باید براش بجنگیم.باید مردمانش رو متحد نگه‌داریم چون فقط یه ایرانی خیلیییی خوب یه ایرانیه دیگه رو میفهمه و تهِ دلش میگه ایران برام بیشتر از یه خاک و سرزمینه :) امیدوارم کشورم با هر وضعی که داره سربلند،قوی و پرافتخار باشه :) 
انگورِ من!خوشحالم نوشته‌م حس غرور و شعف بهت داد.این برای من خیلی ارزشمنده ♡´・ᴗ・`♡
راستی حال خوبه کنکور ارشدت رو باهامون درمیون بزار :)  منتظرما...!
پاسخ :
ببخشید که دارم دیر جواب میدم . این چند روز وقت سر خاروندنم مداشتم :/
من حس میهن دوستی رو خیلیییی میپسندم ^_^
.
قضیه ی کنکورم یه چیزی مثل خمون پارو ردن اس . و همونطوری که نوشتم میخوای، میپری و بدست میاری ^_^
حس میکنم باز خودم شدم
آقاگل ‌‌
۱۷ خرداد ۲۳:۱۸

دریغ‌ست ایران که ویران شود

کنام پلنگان و شیران شود!

اینا کوچکتر از این حرفان که بخوان دست به کاری علیه ما و کشور ما بزنن. مشروط به اینکه ملت من مثل همیشه متحد باشه. 

.

کنکور داده بودید؟ 

پاسخ :
بله کنکور علوم اجتماعی ^_^
Je sus
۱۹ خرداد ۱۶:۲۳
یعنی نتیجه ی ارشد نشد اونچه که باید بشه ؟

راستش من که شخصا این چندروزه به این طور پست ها و غرور و شعف ها حس خوبی ندارم. احساس می کنم گرفتار یک بازی شدیم. گرفتار یک سوءاستفاده از احساساتمون در قبال یک فاجعه...

والا من این چند وقت با این فضای امنیتی مضحک و گشت و بازرسی های کور احساس ناامنی بیشتری بهم دست داد تا نسبت به اون اتفاق...

به هرحال چند وقت دیگع معلوم میشه چه تلخی هایی از جانب داخلی ها در انتظارمونه با توجه به این شواهد و قرائن این چند روزه...
پاسخ :
یعنی متیجه همون چیزیه که باید میشد و بهتر حتی...
.
به نظر من خیلی بحث جداییه این پست ها و بازی خوردن و این حرفا . مال دو دنیا و دو حال مختلفه . 
منم حس و حال خوبی ندارم به گشت و اینا . تما وابلا لازمه تو این شرایط . فقط کاش محترم تر برخورد کنن
.
تحلیلی ندارم راجع بهش
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان