بگذار مستت کند انگور نابِ زندگی

امید لای گل های اتاق

/


مهتاب تازه مهمان من شده بود . خیلی سریع گل هاش خشک میشد و میریخت. یه مدت اصلا از بقیه جداش کردم و جاشو تغییر دادم . اما بهتر که نشد بدترم شد! دوباره برش گردوندم سر جای قبلیش که حداقل روند زوالش کند تر بشه. دیگه حواسم بهش نبود . تو چشم من از دست رفته بود . دیگه به موقع آبش نمیدادم، گل هاش رو نمیشمردم... حتی دیگه کمتر دوستش داشتم... یه روز که دیگه نا امید شدم. رفتم که بذارمش بیرون که حداقل جلو چشم بقیه نمیره!

انگار تازه دیدمش! بعد اون همه وقت! اومدم باهاش وداع آخر رو کنم که دیدم جون گرفته . غنچه های تازه ی صورتی کمرنگ باز کرده...

امید همین شکلیه... درست جایی که انتظارشو نداری سر باز میکنه... روی اون نقطه ی آخر.

نویسنده : انگور ۷ لایک:)
مهندس رضا عباسی
۰۶ مرداد ۰۹:۵۳
سلام
به ما سر بزنید
مایل به تبادل دنبال کردن می باشم
ممنون
al ice
۰۶ مرداد ۱۰:۲۷
وقتی از بقیه جداش کردی و برش گردوندی، فهمیده که باید قدر داشته‌هاش رو بدونه :-)
پاسخ :
اررره احتمالا
میم _
۰۶ مرداد ۱۲:۳۰
ای ای
امید همین شکلیه... درست جایی که انتظارشو نداری سر باز میکنه... روی اون نقطه ی آخر.
بارها و بارها پیش اومده برام
پاسخ :
والا این امیده که خیلی قشنگه . انقدرههه جون گرفته
آقاگل ‌‌
۰۶ مرداد ۱۲:۳۸
اول یک نکته در مورد گلت بگم :)
گل تازه اگه وارد گل خونه میکنی باید چند وقت قرنتینه باشه. جدا از بقیه گلات. که هم به شرایط جدید خو بگیره هم اینکه احیاناً اگه شته داره به بقیه گلات سرایت نکنه کمپلت بدبخت شی. و البته این طبیعیه گلی که تازه محیطش عوض میشه اوایلش کمی مریض احوال رفتار میکنه. ولی کمی که با محیط خو گرفت شروع میکنه به رشد. مثل آدمی که یهویی میبری میندازیش تو یه محیط جدید وسط یک مشت غریبه. اولش یک کم گوشه گیری میکنه. ولی کم کم آشنا میشه. :))
گل های قشنگی داری. خدا زیادشون کنه :d

در مورد امید هم که حرف حق میزنی. حرفی نمیمونه. همینه که قدیمیا میگفتن در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است :))

پاسخ :
واااای اقا گل گل های منو نجات دادی ... من نمیدونستم باید قرینته اش کنم:)))
خدا بهم رحم کرده تا الان...
در رابطه با غریبگی با محیط هم درست میگی اما این اوایلش خوب بود بعد به صورت مداوم هی مریض بود . تا اصلا یه دسته شو از تو خاک درآوردم . فک کنم با رفتن اون جون گرفت اصلا
یک پری
۰۶ مرداد ۱۲:۴۴
چه تعبیر قشنگی:)
اسم این قشنگ چیه حالا؟ ^_^
پاسخ :
^_^
بگونیا عروس هستش اما برای من مهتاب ^_^
🍁 غزاله زند
۰۶ مرداد ۱۳:۲۱
امید چقدر نرم و نازک توی غنچه‌ها جوونه داده :) 
پاسخ :
اره واقعااا . کاش همه ی امیدها این شکلی باشن
آبان ...
۰۷ مرداد ۰۸:۰۲
چقدر ..چقدر حس خوب داد نوشته ات :)
پاسخ :
چقدررر خوشحال شدم که حس خوبی گرفتی
لیمو جیم
۰۹ مرداد ۲۱:۵۳
چه گلهای خوشگلی داری:) رشد کنن برات:))
پاسخ :
متچکرررررم لیمو جیم جان ^_^
محمد
۱۰ مرداد ۰۲:۴۸
فکر کنم آخر نوشته تون صحبت از امید کردن مثل پیام اخلاقی میمونه اگر بشه که قطعا میشه باید این حس از د منن ب دست بیاد و اگه نیاد اضافه کردن پیام به متن کمکی نمیکنه. ی جورایی اون بخش آخر نوشته شما حس کل متن رو نداره. متن خیلی خوبه ولی این آخرش با متن گفت و گو نمیکنه. ضمن اینکه حس گنگ و مبهمی که از درگیری با متن ب دست میاد، با این پیام صریح آخری نفسش رو از دست میده و گم میشه. ممنون بابت متن ژیلا 
پاسخ :
مطمعن باشید که قصد اضافه کردن هیچ پیامی رو نداشتم . چه تیکه ی اضافی باشه. چه در درون متن باشه. همچنین سعی بر گنگ و مبهمی هم نداشتم. بر عکس اتفاقا ساده ترین احساس خودم رو در برخورد با گلدون هام خواستم به ساده ترین و خالصانه ترین شکل بیان کنم
گونه های چالدار
۲۰ مهر ۲۰:۳۷
زندگیت پر از همه ی این امید ها جانِ دل

+ مهتابِت دل مارو برد ! و اطرافیانش بیشتر :)
پاسخ :
قابلتون رو نداره چال دار خانوم ^_^
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان